سفرنامه حسام

سفرنامه حسام

ماجرا ها، خاطرات و یادداشت های سفر
سفرنامه حسام

سفرنامه حسام

ماجرا ها، خاطرات و یادداشت های سفر

مالزی: کوالالامپور (روز آخر) - 8 اکتبر 2015

پنجشنبه، آخرین روز سفر بود و انقدر بهمون خوش گذشته بود که واقعاً باورمون نمیشد به این سرعت به روز آخر رسیدیم.

بعد از صبحانه، به اتاق برگشتیم و چمدون ها رو بستیم. ساعت 11 پایین اومدیم، اتاق رو تحویل دادیم و چون قصد داشتیم از فرصت استفاده کنیم، وسایلمون رو به هتل سپردیم و بیرون رفتیم.

نزدیک ترین جا، خیابون بوکیت بینتانگ بود و فروشگاه ها و رستوران های زیادش. من معتقدم همیشه باید در سفر یک زمانی رو برای خریدهای انجام نشده یا کارهایی که دوست داریم دوباره انجام بدیم خالی بذاریم.

ساعت 11:30 بوکیت بینتانگ بودیم و تا ساعت 5 عصر وقت داشتیم. از این چند ساعت نهایت استفاده رو کردیم و کمی خرید کردیم. ناهار رو در مک دونالد همین خیابون خوردیم و وقتی کارمون تموم شد، با این خیابون دوست داشتنی خداحافظی کردیم.

با مترو به هتل برگشتیم و در لابی منتظر اتوبوس تور موندیم. همونطور که حدس می زدیم اتوبوس با نیم ساعت تاخیر نسبت به چیزی که اعلام کرده بودن دنبال ما اومد و بعد از سوار کردن مسافران هتل های دیگه به سمت فرودگاه برگشتیم.

یادتون باشه فرودگاه کوالالامپور خیلی خیلی بزرگه و از لحظۀ پیاده شدن جلوی در ورودی تا رسیدن به گیت مورد نظر چیزی حدود نیم ساعت زمان لازمه. حتماً برنامه رو طوری بذارین که زمان کافی برای پیدا کردن ترمینال و گیت داشته باشین. علاوه بر این خود فرودگاه هم فری شاپ خوبی داره که میشه ازش خرید کرد.

خوشبختانه پرواز بدون تاخیر و راس ساعت انجام شد و ما ساعت 5 صبح تهران بودیم.

مالزی از چیزی که توقع داشتم خیلی بهتر و سرگرم کننده تر بود. غارهای باتو، دهکدۀ فرانسوی ها و معبد "چین-سویی" جزو به یادماندنی ترین جاهایی هستن که تابحال دیدم ام.

خیلی ها ازم می پرسن آیا حاضرم دوباره به مالزی سفر کنم؟ جواب من اینه که اگر سفر کاری و لازم باشه که هیچ، اما اگر قرار باشه من انتخاب کنم، همیشه دیدن جاهای جدید رو ترجیح می دم. هر جا که باشه.