سفرنامه حسام

سفرنامه حسام

ماجرا ها، خاطرات و یادداشت های سفر
سفرنامه حسام

سفرنامه حسام

ماجرا ها، خاطرات و یادداشت های سفر

بلژیک: بروکسل (بخش اول)، Grand Palace و خیابان های اطراف – 30 ژانویه 2015

حدود ساعت 3 بعد از ظهر به ایستگاه Brussels Midi رسیدم. این ایستگاه که در قسمت جنوب غربی شهر قرار گرفته، هاب اصلی اتصال به فرانسه هست و تمام قطارها ازش عبور می کنن.

در این ایستگاه، مثل اغلب ایستگاه های قطار در اروپا، محلی هست برای تحویل دادن چمدان تا بتونیم سبک تر و راحت تر در شهر گردش کنیم. من از روی علامت های راهنما خیلی زود اینجا رو پیدا کردم و چمدونم رو به متصدی اونجا تحویل دادم و رسیدی دریافت کردم.

در این ایستگاه به دو طریق می شد چمدون رو تحویل داد: یکی به آقایی که متصدی بود و چمدون رو شخصاً تحویل می گرفت و داخل اتاقی می ذاشت و دوم از طریق صندوق های اتوماتیک نگهداری چمدون. این دو از لحاظ قیمت فرقی با هم ندارن (هر دو 5 یورو برای 24 ساعت)، اما متصدی تا ساعت 11 شب در اتاقش حضور داشت (و اگر دیرتر برسی باید تا فردا 8 صبح صبر کنی)، در حالیکه در هر ساعتی از شبانه روز میشه چمدون رو از صندوق های اتومات تحویل گرفت. بنابراین باید به ساعت برگشت دقت کرد و بعد تصمیم گرفت.

بعد از تحویل دادن چمدون، نقشۀ شهر رو از کانتر اطلاعات توریست دریافت کردم و از ایستگاه خارج شدم. تا ساعت 9 شب وقت داشتم گشتی در بروکسل بزنم.

بروکسل شهر چندان بزرگی نیست و میشه پیاده بخش زیادی از شهر رو گشت. تقریباً تمام جاذبه های توریستی مهم شهر در مرکز شهر و اطراف Grand Palace واقع شده. از جایی که من بودم تا این منطقه پیاده چیزی حدود 15 دقیقه راه هست که از طریق خیابان Stalingrad به هم متصل می شن. ترجیح دادم بجای مترو پیاده مسیر رو طی کنم تا شهر رو بهتر ببینم. (در صورت استفاده از مترو، باید در ایستگاه Brussels Centraal Station) پیاده شد.

اولین چیزی که بیرون از ایستگاه توجهم رو به خودش جلب کرد، عکس بزرگ تن تن و میلو بالای یکی از ساختمان های بلند اطراف بود. بروکسل شهر "هرژه" خالق تن تن هست و در کتاب ها، خود تن تن هم در همین شهر زندگی می کنه. به همین دلیل با کمی دقت، متوجه نقاشی های بسیار زیاد تن تن روی دیوار ساختمان های شهر خواهید شد. بخصوص جاهایی که هرژه از اونها در نقاشی هاش الهام گرفته.

بروکسل رو، برخلاف روتردام، کمی شلوغ و بی نظم دیدم. رفتار راننده ها و پیاده ها سر چهارراه ها و چراغ های قرمز دست کمی از تهران خودمون نداشت.

با ورود به منطقۀ مرکزی شهر، نمای ساختمان ها، کفپوش خیابان و شکل مغازه ها تغییر کرد و دقیقاً به اون چیزی تبدیل شد که من از بروکسل انتظار داشتم: کوچه های باریک و سنگفرش شده با خانه های دو طبقه و نماهای رنگی. پشت پنجرۀ اغلب خانه ها گلدان های متعدد قرار داشت و همه چیز بسیار تمیز و مرتب بود.

تمام منطقۀ مرکزی شهر به شکل Walking Street هست و عبور ماشین ممنوعه. من تا جایی سعی می کردم از روی نقشه و با پرسیدن از مردم راه رو به سمت میدان اصلی شهر پیدا کنم، اما خیلی زود به تابلوهای راهنمایی که سر تمام چهارراه ها نصب شده بود عادت کردم و به سادگی در مسیر درست قرار گرفتم.

بعد از عبور از چند کوچۀ باریک، وارد محوطۀ میدان بزرگ بروکسل شدم که به Grand Palace شهرت داره.

دور تا دور این میدان با ساختمان های قدیمی و معماری به سبک اروپای قرون وسطی احاطه شده و وسط میدان مملو از توریست بود. City Hall، City Museum، ساختمان بورس و سایر ساختمان های اطراف میدان به زیبایی کنار هم قرار گرفته اند و بسیار باشکوه هستن.

فضا و حال و هوای این میدان انقدر خاص و دوست داشتنی بود که بیشتر از اونچه براش وقت در نظر گرفته بودم درش سپری کردم.

سپس، از کوچۀ باریکی که در ضلع شمال شرقی میدان واقع شده به سمت خیابان بالایی رفتم. در این مسیر یکی از معروف ترین فروشگاه های تن تن به اسم La Boutique tinTin وجود داره که فوراً واردش شدم. مجسمه ها، لباس ها، ماکت ها و انواع آیتم های متعلق به کتاب های تن تن در این مغازه به فروش میرسه. البته من در نهایت هیچ چیزی ازش نخریدم چون آیتم های کوچیک تر چندان جالب طراحی نشده بودن و آیتم های بزرگتر هم قیمت بسیار بالایی داشتن.


در ادامۀ همین کوچه به محوطۀ بزرگ دیگه ای رسیدم که یک Walking Street بسیار بزرگ بود با انواع فروشگاه ها، کافه ها و رستوران ها در اطرافش. قبل از ادامۀ گشت، ترجیح دادم چیزی بخورم و بعد به مسیر ادامه بدم. هنوز جاهای مهمی برای دیدن باقی مونده بود و خوشبختانه وقت هم به اندازۀ کافی داشتم.

 (ادامه دارد...)