سفرنامه حسام

سفرنامه حسام

ماجرا ها، خاطرات و یادداشت های سفر
سفرنامه حسام

سفرنامه حسام

ماجرا ها، خاطرات و یادداشت های سفر

اردن: وادی رام - ۵ می ۲۰۰۶

اینجا نوشته ام، در یکی از هتل های نزدیک پترا ناهار خوردیم (غذایی شبیه به خورشت قیمه خودمان) و سپس با اتوبوس به سمت وادی رام حرکت کردیم.

پس از بازدید از شهر شگفت انگیز پترا که درباره اش

 

وادی رام 25 کیلومتری شمال بندر عقبه واقع شده و چیزی نیست جز یک بیابان؛ بیابانی بسیار زیبا و سحرانگیز با شن های نارنجی و سنگ های قرمز.

 

وادی رام یکی از زیباترین بیابان های دنیاست و فیلم های سینمایی بسیاری در این منطقه فیلمبرداری شده است. سرباز انگلیسی T. E. Lawrence معروف به لورنس عربستان در سال های 18-1917 در این منطقه زندگی می کرده و فیلم "لورنس عربستان" ساخته "دیوید لین" هم در همین مکان فیلمبرداری شده.

 

از پترا تا وادی رام حدود 2 ساعت راه بود. شاید بعد از دیدن شهر شگفت انگیزی همچون پترا، هیچ سایتی به نظر جذاب نیاید اما وادی رام به راستی انسان را جادو می کند.

 

زیبایی های طبیعی این بیابان آنچنان است که می توان ساعت ها به تماشای کوه ها، تپه های شنی، آسمان سرخرنگ و خورشید درخشان آن نشست.

 

در این منطقه کمپ های متعددی ساخته اند که هر کمپ به اندازه سه اتوبوس جا دارد. خیمه های صحرایی در اطراف کمپ برپا شده و پیست بزرگی برای رقص هم در نظر گرفته شده است.

 

حدود ساعت 6 عصر در چادر نشسته و منتظر تماشای غروب خورشید بودیم. من و جیمز، دوست آمریکایی ام، قلیانی سفارش دادیم و محو تماشای مناظر طبیعی شدیم.

 

غروب خورشید واقعاً سحرانگیز بود. رنگ هایی که تابحال ندیده بودم در آسمان پدیدار شدند و آسمان آنچنان زیبا شده بود که نظیرش را تنها در فیلم های تخیلی می توان یافت.

 

پس از آن شب فرا رسید. آسمان کویر مشهور است به داشتن ستاره های بزرگ و در این کویر بخصوص ستاره ها دو چندان بزرگتر بودند. طوری که گویی می شد دست دراز کرد و آنها را چید. با تاریک شدن هوا، تمام کوه ها و تپه های اطراف با فانوس های متعدد نورپردازی و رقص بیابانی شروع شد.

 

آن شب برادر ملک عبدالله دوم (پادشاه اردن)، به همراه خانواده اش با هلیکوپتر به آن کمپ آمد و چند ساعت ماند. به همین علت، مراسم آن کمپ از سایر کمپ های وادی رام باشکوه تر برگزار شد.

  خواننده ای آمده بود که آهنگ های عربی و غربی را به تناوب می خواند. از آنجا که ریتم آهنگ های عربی و ایرانی بسیار شبیه به هم هستند، می توانستم به راحتی با آنها کنار بیایم! دوستان عرب من متعجب بودند از اینکه چطور به این سرعت رقص عربی یاد گرفته ام!

 

پس از دو ساعت رقص، شام آوردند: غذایی بسیار شبیه به کباب کوبیده خودمان. من که سه ماه بود غذای ایرانی نخورده بودم، آنروز حسابی لذت بردم! بعد از شام دوباره رقص شروع شد و تا 12 شب ادامه داشت.

 

12 شب به سمت امان برگشتیم و پنج ساعت بعد مثل جنازه روی تخت هتل افتادم و تا عصر خوابیدم.